جبهه24 گزارش می دهد:

مردی که ایران دوستی و استعمارستیزی را بر قاب تاریخ نشاند

میرزا کوچک خان جنگلی
نهضت جنگل به رهبری کوچک‌خان جنگلی، هرگونه دخالت اجانب در امور داخلی ایران را مردود می‌دانست.

نهضت جنگل به رهبری کوچک‌خان جنگلی، هرگونه دخالت اجانب در امور داخلی ایران را مردود می‌دانست و از استقلال و تمامیت ارضی ایران دفاع می‌نمود.

به گزارش جبهه ۲۴ به نقل از روزنامه جوان : در محور نهضت جنگل، دین اسلام و مذهب شیعه به‌عنوان مهم‌ترین رکن استقلال و استقرار وحدت بود؛ بنابراین مؤلفه‌های اصلی تفکر میرزا آن سردار دلیر را می‌توان اینگونه خلاصه کرد: وطن‌پرستی، تمامیت ارضی، استقلال ایران، منافع ملی و پاسداری از هویت دینی و اسلامی.

عادتی نیک است که در سالروز ولادت نام آوران نیز یاد و خاطره‌شان را بزرگ بداریم. هم از این روی و به مناسبت سالروز ولادت روانشاد میرزا کوچک خان جنگلی، به بازخوانی شاخص‌ترین فراز‌های کارنامه سیاسی وی پرداخته شده است. امید آنکه پژوهندگان تاریخ معاصر و عموم علاقمندان را مفید و مقبول آید. 
 
 در نشو و نمای «یونس استادسرایی»

«یونس استادسرایی» مشهور به میرزا کوچک‌خان جنگلی، در سال ۱۲۵۷ ه. ش در یکی از روستا‌های فومن به دنیا آمد. پس از طی دوره مقدماتی علوم اسلامی، به تهران آمد و در مدرسه مسجد محمودیه به تحصیلاتش ادامه داد. اولین تجربه سیاسی او عضویت در کمیته «ستار» بود که برای مبارزه با استبداد و حمایت از مشروطه‌خواهی در رشت راه‌اندازی شد. میرزا پس از مدتی، فرمانده یکی از دسته‌های مسلح این کمیته شد. او در هنگام فتح تهران همراه با عده‌ای از افراد مسلح از رشت به سمت قزوین حرکت کرد، اما با مشاهده رفتار بعضی از فرماندهان مجاهدین با مردم به رشت بازگشت. در نبرد با محمدعلی‌شاه در تیر ۱۲۹۰ ه. ش – که با پشتیبانی نیروی دریایی روسیه از او صورت گرفت- حدود ۷۰ نفر از مجاهدین کشته و زخمی شدند که میرزا جزو زخمی‌ها بود. میرزا در ۱۲۹۱ ه. ش و به دستور سفیر روس، به اتهام شورش در رشت، همراه با عده‌ای به تهران تبعید شد. او در تهران با سران «اتحاد اسلام» که تنها راه نجات کشور را نبرد مسلحانه می‌دانستند، ارتباط پیدا کرد و با همین نحوه تفکر به رشت برگشت و برای مقابله با حضور بیگانگان و اشغالگران روسی، نهضت جنگل را بنا نهاد. این نهضت طی هفت‌سال، فراز و نشیب‌های فراونی را پشت سر نهاد و نهایتاً نیز از سوی قوای دولت مرکزی شکست خورد، اما آثار و نتایج سیاسی آن در تاریخ معاصر ایران بر جای ماند. 
 
 در روز‌های اوج یک نهضت

در طول جنگ جهانی اول، روس‌ها بخش‌هایی از گیلان را تصرف کرده بودند. جنگلی‌ها به صورت پارتیزانی و در دسته‌های کوچک، به آنان حمله می‌کردند. پس از پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ م، و خروج نیرو‌های روسیه از شمال ایران، خلأ قدرتی به وجود آمد که جنگلی‌ها از آن استفاده کردند و از جنگل به شهر رفتند و زمام امور را در دست گرفتند و نشریه «جنگل» را با شعار «نگاهبان حقوق ایرانیان و منور افکار اسلامیان» راه‌اندازی نمودند. آنان پس از سازماندهی، توانستند قوای انگلیس را که قصد اشغال گیلان را داشتند، شکست دهند، اما پس از مدتی در برابر قوای روس و انگلیس که متحد شده بودند، شکست سختی خوردند و از گیلان عقب‌نشینی کردند. پس از آنکه دولت مرکزی به ریاست وثوق‌الدوله اعلام کرد، قرارداد آتش‌بس بین نیرو‌های جنگل و انگلیسی‌ها و روس‌ها را به رسمیت نمی‌شناسد و از جنگلی‌ها خواست که تسلیم شوند، بین جنگلی‌ها و نیرو‌های دولتی نبردی در گرفت که منجر به کشته‌شدن عده‌ای از رهبران نهضت و تسلیم آنها شد. با ورود نیرو‌های دولتی به فرماندهی رضاخان به رشت، بسیاری از رهبران جنگل تسلیم شدند و عده‌ای هم به باکو گریختند. میرزا هم همراه یکی از یارانش به کوه‌های تالش گریخت و در آنجا از سرما جان سپرد. پس از شهادت میرزا، نهضت جنگل که تجهیزات نظامی خوبی در اختیار نداشت و از پشتیبانی کسی هم برخوردار نبود و در اثر اختلافات داخلی هم ضعیف شده بود، از بین رفت. با این همه یاد و نام میرزا و نهضتی که آفریده بود، در حافظه تاریخ ماند و هرگز از اهمیت و مکانت آن کاسته نشد. 

البته در شکست نهضت جنگل، از نفوذ جاسوس‌های انگلیسیان و خرابکاری بهاییان نباید غفلت کرد. احسان‌الله‌خان، دوستدار تروریست‌سرشناس که در صفوف نهضت جنگل تفرقه ایجاد کرد، به یکی از خانواده‌های بهایی سرشناس ساری تعلق داشت! همدست او سردار محبی (عبدالحسین‌خان معزالسلطان) از اعضای خاندان اکبر بود که بعضی از اعضای آن با سرویس امنیتی انگلستان رابطه داشتند. این دو نفر پس از شکست نهضت به شوروی فرار کردند، اما چندی بعد در آنجا به جرم جاسوسی برای بریتانیا دستگیر و اعدام شدند! از دیگر اعضای بهایی نهضت جنگل می‌توان از میرزا شفیع‌خان نعیم نام برد که در انزلی به دست جنگلی‌ها کشته شد و دیگر غلامحسین ابتهاج که از سوی جنگلی‌ها دستگیر، اما با وساطت احسان‌الله‌خان و میرزا رضاخان افشار آزاد شد.

کوچک‌خان و نسبت او با کمونیسم نوظهور

برخی معتقدند، میرزا کوچک‌خان جنگلی تحت تأثیر رواج کمونیسم در کشور شمالی ایران قیام کرد، تا بخشی از خاک ایران را از کشور جدا کند. این عده پای را از این نیز فراتر می‌نهند و در اعتقادات میرزا، دنبال رگه‌های کمونیسم می‌گردند و اظهار می‌دارند که او قصد داشت با حمایت‌مالی و نظامی شوروی، گیلان را از ایران جدا کند! با این همه حقیقت از منظر تاریخ پژوهان بی‌طرف، اما آگاه، پنهان نمانده است. ژانت آفاری می‌نویسد: «میرزا کوچک‌خان، نه ملی‌گرای خام بود و نه متعصب مذهبی، بلکه انقلابگر و سیاست‌مداری بود که برای استقلال گیلان از قدرت‌های امپریالیستی، به هر قیمت ممکن می‌جنگید. هدف نهضت او استقرار حکومت جدیدی در گیلان، بر اساس ایثار مذهبی، تعهد ملی و نهایتاً برنامه ملایم سوسیالیستی بود…». 

شبهاتی که در باره نهضت جنگل مطرح می‌شوند، عمدتاً درباره دو موضوع هستند: عقاید شخصی میرزا و اهداف نهضت جنگل. با بررسی اسناد تاریخی می‌توان به‌وضوح دریافت یکی از اصلی‌ترین مؤلفه‌های نهضت جنگل، اسلامی بودن آن است. میرزا یک مذهبی تمام عیار بود که هرگز واجباتش ترک نمی‌شد و در نماز و روزه قصور نمی‌کرد و همواره آیات قرآن را زیر لب زمزمه می‌نمود. حمایت علمای اسلام از جنبش جنگل نیز دلیل دیگری بر اسلامی بودن ماهیت این نهضت به شمار می‌رود. مرکز ثقل و مغز متفکر نهضت جنگل را «هیئت اتحاد اسلام» تشکیل می‌داد که اکثر اعضای آن علما و روحانیون بودند. میرزا افکاری مذهبی داشت که به هیچ وجه با کمونیسم سازگار نبود. در یکی از شمارگان روزنامه جنگل، به‌صراحت بیان شده بود: «دیانت حق محمدیه (ص) را، باید از تعرض انگلیس و هم‌قطارانش محفوظ نگه داشت…». با این همه برخی همکاری کوتاه‌مدت میرزا با حزب کمونیستی «عدالت» را – که بعد‌ها به حزب کمونیست ایران تغییر نام داد- دلیل تمایل وی به کمونیسم تلقی کرده‌اند، در حالی که طبق بسیاری از اسناد متقن، او از سر ناچاری با فرمانده نیرو‌های شوروی وارد مذاکره شد. یکی از شروط اصلی میرزا برای همکاری با بلشویک‌ها این بود که آنان در مسائل داخلی نهضت جنگل مداخله نکنند و البته به هیچ روی به تبلیغ کمونیسم نپردازند. طبیعتاً پرهیز از ترویج مرام کمونیستی آن نیز از منظر یک کمونیست، خیانت به آرمان‌های این مکتب تلقی می‌شود، اما این شرط اصلی میرزا برای همکاری با حزب «عدالت» بود. هم از این روی، چون حزب «عدالت» این توافق را رعایت نکرد و ضمن تبلیغ کمونیسم به مخالفت با مذهب نیز پرداخت، میرزا بی‌درنگ سازمان‌های کمونیستی در رشت و انزلی را در هم کوبید و در برابر پیشنهاد کمونیست‌ها برای رفع حجاب زنان، به هیچ‌وجه زیر بار نرفت! میرزا به تقدس احکام اسلامی به ویژه در وجه سیاسی آن و مالکیت خصوصی پایبند بود. وی در پاسخ به پیام وثوق‌الدوله – که سعی کرد با تطمیع و تهدید او را تسلیم کند- گفت: «در قانون اسلام مدون است که وقتی کفار بر ممالک اسلامی مسلط می‌شوند، مسلمین باید به مدافعه برخیزند…». هم او پس از ورود به رشت و قبل از تأسیس جمهوری، در نطقی بر وجه اسلامی بودن مبارزات خود و نهضت جنگل تأکید کرد: «تبلیغات صادقانه و نجیب مردم و احترام به عقاید و عادات ملی و مملکتی، مؤثرتر از صد‌ها هزار قشون و آلات ناریه است…». رهبر نهضت جنگل به نیکی می‌دانست: «ایرانی‌ها که همیشه مذهبی‌اند، زیر بار هیچ‌گونه مرام افراطی و خشن و تند نمی‌روند…». به باور میرزا مردم ایران هرگز زیر بار مرام اشتراکی نخواهند رفت، این امر در نامه‌تاریخی وی به لنین چنین انعکاس یافته است: «پروپاگاندا‌های اشتراکی [= تبلیغات کمونیستی]در ایران تأثیرات سوء می‌بخشد، زیرا پروپاگانداچی‌ها از شناسایی تمایلات ملت ایران عاجزند. من به نمایندگان شما در موقعش گفتم که ملت ایران حاضر نیست برنامه و روش بالشویزم را قبول کند، زیرا این کار عملی نیست و ملت را به طرف دشمن سوق می‌دهد…» و بار دیگر تأکید می‌کند: «قراردادمان با نمایندگان روسیه این بود، که مسلک اشتراکی بین اهالی پروپاگاندا نشود…». 
 
 اتهام تجزیه‌طلبی در سنجه ارزیابی

دولت‌های استعماری به‌ویژه انگلیس و روسیه، همواره در طول تاریخ به فکر جدا کردن بخش‌هایی از ایران بوده و متأسفانه در مقاطعی، توفیق نیز یافته‌اند. حاکمیت‌ها و دولت‌های ایران – صرف نظر از هشت سال دفاع مقدس که حتی یک وجب از خاک ایران نیز از دست نرفت- درپی جنگ‌های طولانی و به سان برخی مقاطع دوره قاجاریه و گاهی نیز بدون جنگ و بر اساس جنایت آشکار پهلوی‌ها، سرزمین‌های زیادی را در شرق، غرب و شمال کشور از دست دادند! در مورد نهضت جنگل نیز همواره حزب کمونیست روسیه، نگاه استعماری خود را القا می‌کرد. در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۲۹۹، این حزب در خطابی به میرزا کوچک‌خان، او را سردمدار مبارزه با انگلیس معرفی می‌کند و از جمهوری مستقل جنگل تجلیل به عمل می‌آورد و در عین حال، در لایه‌های رهبری نهضت نیز نفوذ می‌کند! این جریان چندی بعد و با اعمال قدرت، پیشه‌وری را در آذربایجان با هدف تجزیه این منطقه و خودمختاری در تبریز می‌گمارد!

با تمام این دسیسه‌ها، یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های مبارزاتی میرزا، حفظ تمامیت ارضی ایران است. روزنامه جنگل در ۷ فروردین ۱۲۹۷ ه. ش، در مقاله‌ای با عنوان «ما چه می‌گوییم؟»، اهداف مبارزاتی جنگلی‌ها را اینگونه توصیف می‌کند: «ما قبل از هر چیز، طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلال به تمام معنای کلمه، یعنی بدون اندک دخالت و نظریاتی از هیچ دولت اجنبی و از این نقطه نظر تمام دول اجانب، چه همجوار و چه غیر همجوار، یکسان است. با هیچ‌کس، نظر دوستی و دشمنی نداریم. با دوست ایران دوستیم و با دشمن این آب و خاک، با تمام خصومت دشمن…». در ادامه همین یادداشت تأکید شده است: «به حکم اینکه ما ایرانی هستیم… حفظ این آب و خاک و وطن مقدس ایرانیان، در نظر ما بر تمام بلاد و ممالک اسلامی مقدم است و بعد از موفقیت به انجام وظایف ایرانیت، البته برادران اسلامی مادامی که به وظایف اخوت خود عمل کنند، بر دیگران مقدم خواهند بود…». همچنین در شماره ۱۳ نشریه جنگل آمده است: «جنگلی‌ها می‌گویند، ایران مال ایرانی است. دست اغیار باید از استیلای این مملکت به‌کلی قطع شود… قیام جنگلی‌ها، مسلح شدن جنگلی‌ها، فداکاری جنگلی‌ها، فقط برای تقویت دولت و حفظ مملکت است…».

میرزا در نامه‌ای به سفیر شوروی در تهران، تأکید می‌ورزد: «این نکته را لازم به تذکر می‌دانم که مقصود من و یارانم، حفظ استقلال مملکت، اصلاح و تقویت مرکز است. تجزیه گیلان را که مقدمه ملوک‌الطوایفی است، همچنین ضعف کشور را، خیانت صریح دانسته و می‌دانم…» و نیز اصرار دارد: «من و یارانم در مشقت‌های فوق‌الطاقه چندین ساله، هیچ مقصودی نداشته و نداریم جز حفظ ایران از تعرضات خارجی و فشار خائنین داخلی، تأمین آزادی رنجبران ستمدیده مملکت و استقلال حکومت ملی… انقلاب، یگانه راه علاج و نجات قطعی ملت از مشکلات موجوده است…». 
 
 اهتمام میرزا به حفظ تمامیت ارضی ایران، در آیینه شهادت تاریخ نگاران

شایان ذکر است، حتی کسانی هم که با آرا و نظریات میرزا موافق نبودند، به این نکته اشاره کرده‌اند که او خواهان حفظ تمامیت ارضی ایران بود. یحیی دولت‌آبادی، در دفاع از میرزا می‌نویسد: «او دوستدار عالم اسلامیت و طرفدار استقلال و آزادی ایران و مخالف حکومت‌های استبدادی خودی و بیگانه بود…». عارف قزوینی نیز جنگلی‌ها را «میهن‌پرست» می‌دانست و در توصیف آنها نوشت: «یکی از تشکیلات به‌جا و به‌موقع که خدمات بسیار گران‌بهایی به آزادی و استقلال ایران کرد، همانا تشکیلات مقدس، سودمند و میهن‌پرستانه فدائیان جنگل تحت سرپرستی میهن‌دوست نامی، شادروان میرزا کوچک‌خان جنگلی است…».

ابراهیم فخرایی – که خود در زمره جنگلیان قرار داشت- تأکید می‌کند: «میرزا و دیگر یارانش هیچ‌گاه به این مسئله [جدایی‌طلبی] نمی‌اندیشیدند، زیرا معتقد بودند اعلام خودمختاری نوعی پراکندگی و تجزیه مملکت است…». همچنین شاپور رواسانی نیز اصرار دارد: «میرزا و یارانش با هر نوع فکر تجزیه‌طلبی و جدایی از کشور مخالف بودند و هدف اصلی‌شان که بار‌ها اعلام می‌شد، به دست آوردن استقلال و آزادی برای کل جامعه ایرانی بود، نه یک منطقه…».

حتی ژنرال دنسترویل فرمانده نیرو‌های مسلح انگلیس – که خاطرات تلخی از مواجهه با میرزا‌کوچک‌خان و جنگلی‌ها داشت- در خاطراتش نوشت: «به عقیده من میرزا کوچک‌خان از وطن‌پرستان حقیقی است که امثال او در ایران نادر و کمیاب هستند…». به نظر او یکی از اصول تغییرناپذیر فکری میرزا «ایران متعلق به ایرانیان است» بود و به همین دلیل هم در برابر زیاده‌خواهی اجانب ایستادگی کرد. 

در اسفند ۱۲۹۸، آنگاه که درباره ماهیت نهضت جنگل از شهید آیت‌الله مدرس، سؤال کردند، در پاسخ نگاشت: «حقیر از آقای میرزا کوچک‌خان و از اشخاصی که صمیمانه و صادقانه با ایشان هم‌آواز بودند، نیت سویی نسبت به دیانت و صلاح مملکت نفهمیدم، بلکه جلوگیری از دخالت خارجه و نفوذ سیاست آنها در گیلان، عملیاتی بوده بس مقدس که بر هر مسلمانی لازم [است]. خداوند همه ایرانیان را توفیق دهد، نیت و عملیات آنها را تعقیب و تقلید نماید. پرواضح است، طرفیت و ضدیت و محاربه با همچه جمعیتی، مساعدت با کفر و معاندت با اسلام است…». به این ترتیب این عالم مجاهد و مبارز بزرگ و نامدار، میرزا را از دو اتهام تعلقات کمونیستی و نیات تجزیه‌طلبانه مبرا دانسته و مهم‌تر از آن ضدیت با نهضت جنگل را، مساعدت با کفر و معاندت با اسلام دانسته است؛ و مردی که در ایران و برای ایران جان داد.

سرانجام بررسی اسناد تاریخی نشان می‌دهد، میرزا کوچک‌خان جنگلی، نه‌تن‌ها قصدی برای تجزیه گیلان از ایران نداشت، بلکه خود مهم‌ترین عامل بازدارنده در برابر این توطئه بود. به گفته رواسانی، در مرداد ۱۲۹۹ ه. ش، زمانی که حزب کمونیست ایران کودتایی را طراحی کرد: «کودتاچیان علیه میرزا کوچک‌خان و نهضت جنگل به مبارزه پرداختند و قصدشان این بود که میرزا را یا کشته یا اسیر نمایند و در هر حال کاری کنند، میرزا از رهبری جنبش کنار زده شود. اما این امر به علت عقب‌نشینی میرزا به جنگل و جلوگیری از بروز تماس و تصادم جنگی، عملی نشد…». میرزا به درستی دریافته بود خیانت اعضای حزب کمونیست ایران، موجب نفاق و انحراف در نهضت جنگل خواهد شد. از همین روی در نامه‌ای خطاب به سفیر وقت شوروی در تهران نوشت: «ادامه انقلاب کمونیستی، استقلال سیاسی و اقتصادی کشور را جریحه‌دار و نفوذ امپریالیسم انگلیسی در ایران را تقویت می‌کند و تفکر ملوک‌الطوایفی را، در تمامیت خاک ایران قوت می‌بخشد…». 

جنگلی‌ها مانند سدی در برابر زیاده‌خواهی‌های اجانب، در شمال کشور عمل کردند. چنانکه فخرایی در این زمینه می‌نویسد: «در وطن‌پرستی جنگلیان همین بس که هر جا پای مصالح کشور به میان آمد، سرسختی خود را نشان می‌دادند، در مبارزه با قزاقان روس، در نبرد با قزاقان وثوق‌الدوله، در کشمکش با عشایر و ایلات، در پیکار با انگلیسی‌ها و سرخ‌های مصنوعی، ایمان جنگلی‌ها همچنان محفوظ و دست‌نخورده باقی ماند…»؛ بنابراین دفاع از استقلال و تمامیت ارضی ایران از مهم‌ترین اهداف سیاسی جنگل محسوب می‌شد که متأسفانه با نفوذ اعضای حزب کمونیست به درون نهضت آسیب دید. میرزا زمانی که متوجه خط انحرافی در نهضت شد، تمام قامت از دو مؤلفه نهضت جنگل، یعنی اسلام و استقلال کشور حمایت کرد.

نهضت جنگل به رهبری آن سردار دلیر، هر گونه دخالت اجانب در امور داخلی ایران را مردود می‌دانست و از استقلال و تمامیت ارضی ایران دفاع می‌نمود. در محور نهضت جنگل، دین اسلام و مذهب شیعه به‌عنوان مهم‌ترین رکن استقلال و استقرار وحدت بود؛ بنابراین مؤلفه‌های اصلی تفکر میرزا‌کوچک‌خان جنگلی را، می‌توان اینگونه خلاصه کرد: وطن‌پرستی، تمامیت ارضی، استقلال ایران، منافع ملی و پاسداری از هویت دینی و اسلامی. هر چند میرزا در حوزه سیاسی ناچار شد برای مدتی با حزب «عدالت» و شوروی همکاری کند، اما اختلافات نظری، مذهبی، اقتصادی و اجتماعی بین آنها، همواره همکاری سیاسی‌شان را متزلزل کرد. میرزا هرگز حاضر به سازش با اجانب و استبداد داخلی نشد و تن به ذلت پناهنده‌شدن زیر پرچم کمونیسم را نداد و سرانجام سرافرازانه در خاک میهن به شهادت رسید. او با این برگ پایانی حیات، اسلام‌خواهی و وطن‌خواهی خویش را بر همگان عیان ساخت و البته برای تاریخ به ودیعت نهاد.

منبع: روزنامه جوان

انتهای پیام/

 

Share on telegram
Share on print

لینک کوتاه خبر:

https://jebhe24.com/?p=12494

حمید رضا عربی

حمید رضا عربی

دکترای علوم سیاسی و معاونت اطلاع رسانی

اخبار مرتبط:

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها
تبلیغات

پربحث ترین ها

اینجا محل تبلیغات شماست
تبلیغات

عناوین مهم اخبار