جبهه24 گزارش می دهد:

هرم آبراهام مازلو

آبراهام مزلو
آبراهام مزلو (Abraham Maslow) و کارل راجرز، دو نام بزرگ روانشناسی انسان گرا هستند.

روانشناسی انسان گرا، الگویی فکری است که پس از اوج گرفتن روانکاوی فرویدی و روانشناسی رفتارگرا – و به نوعی در پاسخ به آن‌ها – شکل گرفت.

مزلو این اقبال را داشته است که علاوه بر فضای روانشناسی، جایگاه والایی در کتاب‌ها و آموزش‌های مدیریتی به دست آورد. البته این را هم باید بگوییم که از میان حجم گسترده‌ی حرف‌ها و ایده‌های او، چیزی که بیشتر از همه شنیده شده، هرم نیازهای انسان است و سایر حرف‌ها و دغدغه‌هایش، کمتر خوانده و شنیده شده‌اند.

آبراهام مزلو یک مسیر ناتمام

در شناخت آبراهام مزلو باید به یک نکته‌ی مهم توجه داشته باشیم. آن نکته‌ی مهم این است که او نسبتاً زود فوت کرد (در سال ۱۹۷۰ و در سن ۶۲ سالگی).

منظور از فوت زودهنگام این است که برخلاف برخی افراد که پس از مدتی روند رشدشان کُند یا متوقف می‌شود، اتفاقاً او دقیقاً در زمانی که در اوج شکوفایی و رشد بود، فوت کرد و به نوعی می‌توان روند فعالیت او را یک مسیر ناتمام دانست.

وقتی ویرایش دوم (۱۹۷۰) کتاب او با عنوان انگیزش و شخصیت (Motivation and Personality) را می‌خوانید، به خوبی حس می‌کنید که او خود را هنوز در میانه‌ی راه می‌بیند و انگیزه‌ی زیادی دارد تا حرف‌ها و مطالعاتش را دقیق‌تر و مستندتر کند. در همان سال، بودجه‌ای هم برای تحقیقات بزرگ‌تر به او تخصیص داده شده بود که با مرگ او، آن پروژه نیز متوقف شد.

البته در ادامه‌ی این درس خواهیم دید که میراث مزلو، بر خلاف تصور بسیاری از ما، صرفاً به هرم نیازهای انسان محدود نیست و یکی از تأثیرات بزرگ او بر مسیر روانشناسی و مدیریت، تأکید بر توجه به رشد انسان و شکوفایی توانایی‌های بالقوه‌ی انسان‌هاست.

نگاهی که بعدها در کارهای روانشناسان مثبت گرا نیز منعکس شد و ادامه پیدا کرد.

انسان‌ها به رشد و بالفعل کردن توانایی‌های خود نیاز دارند

زمانی که مزلو از روانشناسی شخصیت حرف می‌زد، دو نظریه‌ی مهم، فضای فکری دانشمندان و نویسندگان را در اختیار گرفته بودند.

روانکاوی فرویدی با تأکید بر دو مفهوم ناخودآگاه و تأثیرِ پاک‌نشدنی گذشته، تصویر نسبتاً بدبینانه‌ای از انسان ترسیم می‌کرد. تصویری که در‌ آن، شما بخش مهمی از خواسته‌ها و نیازها و رفتارهای خود را نمی‌فهمید، چون در ناخودآگاه‌تان ریشه دارد. هم‌چنین دوران کودکی گذشته و تأثیرش با شما باقی مانده و بخشی از توشه‌ی راه شما در زندگی است.

روانشناسی رفتارگرا هم انسان را موجودی کاملاً مکانیکی و ماشینی می‌دید که می‌توانید با مجموعه‌ای از پاداش و تنبیه‌ها، آن را به هر صورتی که بخواهید، شکل دهید.

مزلو هیچ‌یک از این دو نظریه را رد نمی‌کرد و در کتاب خود هم هر دوی آن‌ها را منعکس‌کننده‌ی بخش‌هایی از شخصیت انسان می‌داند. اما تأکید می‌کند که مطالعه‌ی انسان‌های بیمار (کار فروید و فضای غالب میان بزرگان روانشناسی) و نیز معادل فرض کردن انسان و ماشین (کار اسکینر و رفتارگرایان دیگر) بخش مهمی از وجود انسان را نادیده می‌گیرد.

ممکن است با توجه به فضای فکری این سال‌ها – در ایران و سایر نقاط جهان – از کنار این جمله‌ی مزلو به سادگی عبور کنید.

اما فراموش نکنید که نیم قرن پیش، اگر پیش روانکاو یا روانشناسی می‌رفتید و می‌گفتید که دردِ من، ظرفیت‌های استفاده نشده است و فکر می‌کنم می‌توانم چیزی فراتر از امروز خود باشم، آن‌ها حرف چندانی برای شما نداشتند.

روانشناسان و روانکاوان، متخصص درمان بیماری‌ها بودند و این‌که هنوز استعدادها و ظرفیت‌های شما شکوفا نشده یک بیماری محسوب نمی‌شد.

فراموش نکنیم که سلیگمن، سی سال پس از فوت مزلو، هنوز جامعه‌ی روانشناسان را به انتقاد می‌گیرد و می‌گوید که ما بیش از هر چیز، در جستجوی شفای بیماران هستیم تا بهبود وضعیت انسان‌های سالم.

با توجه به این قرائن است که می‌توانیم پیشرو بودن اندیشه‌ی مازلو را بهتر بفهمیم و درک کنیم.

هرم مازلو – سلسله مراتب نیازهای انسان

بعد از این مقدمات، می‌توانیم به سراغ هرم مازلو برویم و طبقات پنج‌گانه‌ی آن را مرور کنیم.

البته این هرم برای اکثر ما آشناست و در این‌جا، صرفاً در حد یادآوری نگاهی به آن می‌اندازیم:

هرم مازلو
هرم مازلو

ما هم ابتدا به این هرم می‌پردازیم (جمله‌ها از کتاب مزلو استخراج شده است و ما توضیح یا تفسیری بر آن‌ها اضافه نکرده‌ایم):

نیازهای فیزیولوژیک (Physiological needs)

نیازهای فیزیولوژیک، برای همه‌ی ارگانیسم‌ها وجود دارند. نیازهایی که به حفظ وضعیت بیولوژیک ارگانیسم و بقاء آن کمک می‌کنند.

غذا، آشامیدنی‌ها، خواب، اکسیژن، سرپناه و رابطه‌ی جنسی در این گروه قرار می‌گیرند.

اگر نیازهای فیزیولوژیک برای مدت نسبتاً طولانی تأمین نشوند، فرد برای تأمین نیازهای دیگر برانگیخته نخواهد شد.

 

نیازهای مربوط به امنیت (Safety needs)

این نیازها به ارگانیسم کمک می‌کنند تا بتواند دنیایی منظم، پایدار و قابل پیش‌بینی در اطراف خود ایجاد کند.

نبودن شرایط پایداری و ثبات، می‌تواند به اضطراب و حس ناامنی منتهی شود.

تأمین‌نشدن نیازهای مربوط به امنیت، باعث می‌شود که فرد، بخش مهمی از زمان و انرژی خود را به این سطح از هرم نیازها اختصاص دهد و انرژی و انگیزه‌ی کمتری برای پرداختن به لایه‌های بالاتر باقی بماند.

 

نیاز به عشق و تعلق (Belonging and love needs)

پس از تأمین نیازهای فیزیولوژیک و نیازهای مربوط به امنیت، نیاز به عشق و تعلق خاطر، برانگیخته می‌شود.

فرد به جستجوی روابط نزدیک و صمیمی برمی‌خیزد و می‌کوشد خود را به گروه‌های مختلف (خانواده، گروه‌های حرفه‌ای، همسایگان، گروه رفقا و دوستان و مانند این‌ها) نسبت دهد.

 

نیازهای مربوط به «احترام به خود (Self-esteem needs)

احترام به خود، در قالب دو نیاز مختلف نمایان می‌شود:

  • میل به کسب احترام از سوی دیگران (پذیرش اجتماعی، موقعیت اجتماعی، پرستیژ و مانند این‌ها)
  • احترام خودم به خودم (توضیحات مزلو در این بخش، بسیار به مفهومعزت نفس نزدیک است
نیاز به خودشکوفایی (Self-actualization needs)

اگر همه‌ی نیازهای لایه‌های قبل، تأمین شوند، نیاز‌های مرحله‌ی خودشکوفایی فرصتی برای ظهور و بروز پیدا می‌کنند؛ البته به شرطی که خود فرد هم در این‌جا خودشکوفایی‌ را آگاهانه انتخاب کند.

 

نقدهای وارد شده به سلسله مراتب نیازهای مزلو

نقدهای متعددی بر الگوی سلسله مراتب نیازهای مزلو وارد شده است.

یکی از ساده‌ترین و نخستین نقدهایی که حتماً به ذهن شما هم رسیده، تعریف سلسله مراتب برای نیازهاست. اگر صرفاً چند دسته نیاز تعریف می‌شد، مسئله ساده‌تر بود. اما وقتی سلسله مراتب تعریف می‌کنیم، باید بتوانیم تقدم و تأخر آن‌ها را در عمل اثبات کنیم که مزلو چنین کاری انجام نداده است.

طی دهه‌های اخیر، نقد دیگری هم بر مزلو وارد شد و آن، مردانه بودن این چارچوب (خصوصاً در بحث خودشکوفایی)‌ بود. مردانه بودن به این معنا که خودمحوری نسبتاً بالایی در انگیزه‌های تعریف شده وجود دارد و ارتباط با دیگران (Relatedness) هم، به شکلی بسیار محدود در نظر گرفته شده است. حتی الگوهایی برای اصلاح مزلو بر همین اساس پیشنهاد شده‌اند.

یکی از نقدهای دیگر را هم می‌توانید به سادگی حدس بزنید. مزلو در توصیف ویژگی‌های افراد خودشکوفا، چند نفر را به سلیقه‌ی خود انتخاب کرده و ویژگی‌های بعضاً مشترک زندگی‌نامه‌ی‌ آن‌ها را فهرست کرده است.

چنین روشی برای استخراج این ویژگی‌ها – خصوصاً تعمیم دادن آن‌ها به جامعه‌ی بسیار بزرگتر – قطعاً یک ضعف متودولوژیک محسوب می‌شود.

 

انتهای پیام/

Share on telegram
Share on print

لینک کوتاه خبر:

https://jebhe24.com/?p=12072

اخبار مرتبط:

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پربازدیدترین ها
  • داغ ترین ها
تبلیغات

پربحث ترین ها

اینجا محل تبلیغات شماست
تبلیغات

عناوین مهم اخبار