بنابراین وقتی رهبر انقلاب بر این نکته تاکید دارند که تفکر مقاومت دوباره در خود سوریه سر بر خواهد آورد بدین معنا است که مقاومت از مرحله فکر و اندیشه تبدیل به گفتمان شده است و مجموعه های از وضعیت های سیاسی و کردارهای اجتماعی و نقطه عزیمت های فرهنگی و حتی سیاسی در دنیا را دربرگرفته است.
لذا امروز تفکر مقاومت نه در سوریه، یمن، بحرین، فلسطین، لبنان و عراق بلکه این گتفمان حتی در ایالات متحده و کشورهای غربی هم بازتولید شده است.
بنابراین مقاومت یک سازمان یا نظام سیاسی حکمرانی نیست که یک آرمان و نظام حکمرانی اجتماعی است و این نکته را باید مد نظر داشت.
از سوی دیگر نمی توان مقاومت را یک پروژه نامید که کارفرمایی به نام ایران و پیمانکاران منطقه ای و جهانی داشته باشد و با رفتن زمامدارانی در سوریه و شهادت فرماندهانی در لبنان و فلسطین به پایان رسیده باشد.
اگر مقاومت را یک گفتمان، فرایند و آرمان بدانیم اساسا این فرع بر جغرافیای سیاسی و ژئوپلتیکی است و این گتفمان خود را در اشکال مختلف بازتولید خواهد کرد. ما در دوران جنگ سرد نیستیم که رهبران پیمان ناتو و پیمان ورشو، جهان را به دو بلوک تقسیم کنند و هر کس بر نظم ناعادلانه جهان شورید در دیکتاتوری دموکراسی غرب یا استبداد کمونیستی شرق او را خفه کنند.
امروز ملت ها سفره خود را از حکومت ها جدا می کنند و در همین منطقه غرب آسیا خواهیم دید که راه ملت ها از حکومت ها جدا خواهد شد و اتفاقا در خصوص سوریه براساس تحلیل تاریخی و اجتماعی رهبر انقلاب و همچنین مبانی جامعه شناسی در می یابیم که مردمان این کشور همواره با بنیادگرایی دینی مقابله کردند و به جهت قرابت های مذهبی و تجریبات چند دهه اخیر خواهیم دید که جریان بنیادگرایی اساسا در روسیه ریشه نخواهند دواند و همین الان هم شاهدیم که محمد جولانی با اینکه آدم رادیکالی است در فضای اجتماعی تلاش می کند ژستی دموکراتیک بخود می گیرد و اتفاقا بر عناصری مثل آبادانی، وحدت ملی و تمامیت ارضی در سوریه تاکید می کند که همه اینها عنصرهای بازتولید کننده و مقوم ملیت هستند.
بنابراین تا الان تفکر مقاومت، پیروز میدان است و اگرچه در تظاهرات بیرونی ما شاهد قبض و بسط هایی به لحاظ سیاسی هستیم اما نباید تقلیل گرایانه موضوع مقاومت را در حد تغییر زمامداران بدانیم.